هدیه

ساخت وبلاگ

(بسم الله الرحمن الرحیم)

فردای روزی که دارو گرفتیم مادرم خیلی ناراحت بود که دارو کم گرفتیم پول کم داریم بدهی زیاد و ...

گفت من باید برم با محمدی صحبت کنم تا سود نزولش رو از ما نگیره و فقط اصل پول رو بگیره ... گفتم من باهات میام بدون من نرو ولی چون میترسید که ممکنه خونش رو بریزم به من نگفت و رفت ( البته به خاطر مادرم هم که شده خیلی جلو خودم رو گرفتم و محمدی رو ادبش نکردم )

پدره هم رفته مشهد که سنگ هایی که تو خیابون پیدا کرده بفروشه و اونها هم به هر بهونه ای ازش پول میگیرن . سنگ رو باید ببری ازمایشگاه = پول بده . سنگ رو باید بتراشی = پول بده . باید کارشناس ببینه = پول بده و بابای ساده ی من هم که ...

اصلا هم معلوم نبود مشهد بوده یا نبوده ..

فرداش من خیلی دلم به حال مادرم سوخت و نمیتونستم تحمل کنم ناراحتیش رو ببینم . بعد از نماز عصر نشستم دعا کردم ... حضرت فاطمه زهرا (س) رو قسم دادم به سر بریده ی امام حسین (ع) امام حسین (ع) رو به فاطمه زهرا (س) و جدش پیفمبر (ص) قسم دادم به زیبنب (س) و رقیه (س) قسم دادم که به داد مادرم برسن و ارامشش رو برگردونن . بعد از اینکه دعا تموم شد تو دلم گفتم ای کاش هر چه زودتر ارامش مادرم رو ببینم و خیالش یه جوری راحت بشه . نمازم که تموم شد رفتم سر کامپیوتر . نیم ساعت نشد دیدم تلفن زنگ زد  مادرم بود گفت :

+یه خبر خوش

- چی؟

+ با محمدی صحبت کردم پیشش اشک ریختم و ... گفت هر چی تو بگی قبوله و خلاصه اینکه قرار شد فقط اصل پول رو بگیره و سود نگیره از ما که اون موقع 24 میلوین مونده بود...

من هم که بغضم گرفته بود به خاطر دعایی که کردم و صدای دلم رو شنیدن و خیلی زود جوابم رو دادن خداحافظی کردم ...

ظهر چند باری تلفنش زنگ زدن برای قست ماشینش که میگفتن ما چک رو اجرا میزاریم و ...

من خودم گوشی رو گرفتم باهاشون صحبت کردم و در مورد قست باهاشون صحبت کردم میگفت ماشین دست توئه؟ من گفتم نه ماشین که تصادف کرد 4 میلوین فروخت و چون میدونستم باورش نمیشه زیاد توضیح ندادم و گفتم این با شما قست بندی کرد ؟ گفت اره ماهی 2.5 میلون بهت میدم که نداد . منم از وضعیتمون بهش گفتم و گفتم اینجوری شما به پولت نمیرسی اگر راضی باشه من به شما قول میدم که ماهی یک تومن بهتون بدم چیزی که در توانم هست و بیشتر از این نمیتونم بدم. البته شما حق داری که چک رو اجرا بزاری کاری که خودم بودم میکردم اما به پولتون با این کار نمیرسین و...

ادم با شخصیتی بود و گفت شما چک داری بدی یا از کسی چک بگیری ؟ گفتم والا به خاطر اوضاع ما کسی به ما چک نمیده و تجربه خودمم میگه که دسته چک نداشته باشم . ولی نگران نباشید من قول میدم رو قولم هستم و همین امروز هم اثباتش میکنم و یک تومن به حسابتون میریزم . گفت اگر 1300 بریزید من یه چک بهتون میدم منم گفتم فکر نکنم بشه اما سعیمو میکنم .

خلاصه  یک میلیون رو جور کردم و به حسابش ریختم و زنگ زدم بهش گفتم و خیلی خوشحال شد و تشکر کرد...

و این بود دو اتفاقه خوبی که تو یک روز افتاد و هدیه ای بود از طرف ائمه و به لطف خدا مادرم حد اقل برای یک روز خوشحال شد...

تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا...
ما را در سایت تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : music360 بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 22:10