تهمت..

ساخت وبلاگ

(بسم الله الرحمن الرحیم)


دیروز هفتمین روز محرم بود شب نزدیکای ساعت هشت بود همین که اماده شدم برم مسجد پسر خالم زنگ زد :
+سلام
-سلام .ایمان؟ بابای تو چرا اینجوری میکنه؟
+باز چی شده؟
-از دیشب تا حالا داره به بابای من اس ام اس میده همه رو میبنده فحش و ...
+خوب چرا جوابش رو نمیدی؟ چرا زنگ نمیزنی بهش هر چی تو دهنته بگی؟
-من چی گم؟ من احترامشو نگه میدارم...
-اس ام اس میده علی لاشی و .. به من فکر نکنم میگه به شوهر خاله میگه (خیال میکرد به شوهر خالم میگه)...
+پس یا باید تحمل کنی تا اخر عمر یا هر چی تو دهنته زنگ بزنی بهش بگی اولا گوشی رو عمرا نمیگیره دوما اگه گرفت باید جوابش رو بدی
-من گفتم شاید تو و مامانت ناراحت بشین...
+نه اتفاقا خوشحالم میشیم از خدامونه بالاخره یکی باید اینو ادم کنه یا نه
-پدر من همیشه میگه اینا چی دارن میخورن شام دارن بخورن یا نه...
-الان من احترامشو نگه میدارم اینجا هم میاد ارومه حرفی نمیزنه که ادم بحثو بکشه جلو
+بابا این معتاده شیشه ایه دست خودش نیست حوصله داریه اصلا واسه چی اس ام اساشو میخونی؟ میدونی چند بار به من اس ام اس داد من یک دونشو نخوندم؟ همرو نخونده پاک میکنم مگه دیوانم روز خودمو الکی خراب کنم؟
-اره کار خوبی میکنی
+شما هم نخونده پاکش کنین اصلا جوابشم ندید
-من بهش زنگ بزنم میتونم از خودم دفاع کنم میتونم جوابش رو بدم میترسم به زن من یه فحش بده جنگ بشه یا من اینو میکشم یا اون منو میکشه
-ایمان من دلم برای شما میسوزه تو داری تباه میشی فقط داری میسوزی طلاق بگیرین ازش خیالتون رو راحت کنین
+نمیشه اینجوریام که فکر میکنین نیست وام داریم ازش ...
-بابا یه وام بگیرین یه خونه دایی رضا براتون میگیره به اسم خودتون اصلا قسطش رو خودتون میدین تو برو یه جای دیگه کار کن راحت بشین چیه خودتونو دارین عذاب میدین
-اصلا اون روز مادرت رو زد خبر داری؟ چشش کبود بود اون مادرتو زد...
+اره میدونم...
و تا نزدیک بیست دقیقه نیم ساعت با هم حرف زدیم .
اون شب نه تنها من مسجد نرفتم مادرم هم نرفته بود و خونه خاله زهرام بود شوهر خاله هاشم و خاله کبری هم اونجا بودن و در مورد بابا و این چیزا حرف میزدن ..
گویا خیلی ناراحت شدن از این اس ام اس های بچه گونه ولی ما که عادت داشتیم برامون عادی شده بود از بس از این شرو ورا شنیدیم
فرداش شد و باز هم برای من اس ام اس فرستاد و من نخونده پاک میکردم ...
و چه تهمت هایی که به مادرم نزد و مادرم هشتم محرم کلی نفرینش کرد و همچنان شیشه کش اس ام اس میداد و تهمت های زشت و زننده میزد و میگفت وایسا الان با شمشیر میام خونه
مادرم میترسید اما من خیالم نبود چون میدونم وقتی نشعه میشن بد توهم میزنن و حقیقتی که وجود داره اینه که اونا یه چوب کبریت رو ممکنه شمشیر ببینن. مادرم در جواب گفت به پلیس زنگ میزنم و ...
نفرین مادر :
-اگه محرمی وجود داره و اگه امام حسین واقعی هست و وجود داره پس از خدا میخام به حق همین روزا جونشو بگیر و ...
من گفتم دعای همسر برای همسر به اسمان میره ولی قبول نمیشه و برمیگرده...
خدا از من نشنیده بگیره ولی بزرگترین ارزومونه که ...

تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا...
ما را در سایت تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : music360 بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 22:10