شخصیت

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز شنبه روز اول کاری (مثلا) حسین گفت اماده ای؟ گفتم برم پیش دکتر لطفی؟ من نمیرم روم نمیشه . ( در صورتی که هفته قبل گفتم میرم | موعود که رسید پشیمون شدم )

بالاخره کاری بود که باید میکردم چون پانصد هزار تومن از پول قبادی رو پدرم نداده بود و ما باید میدادیم ( خب اعتیاد این چیزا رو نمیشناسه ) قبادی ادم با شخصیتیه و من ازش خوشم میاد چون جدای از شخصیتش خیلی شبیه به مهدی فخیم زادست

خلاصه رفتم سراغ دکتر نبود ! نیم ساعت بعد دوباره رفتم بود

+سلام دکتر خوبی؟ -سلام قربانت چه خبر +بدبختی , مشهد خوش گذشت؟ -جای شما خالی +دکتر یک هفته مشهد بودین؟ -همش که نه کل جاها رو گشتیم (دکتر یه نوبه خودش یه ایرانگرد حرفه ای بود ) -این چیه؟ +دکتر شربته میخرین؟( با نهایت خجالت ) - -شنیدم بابا تصادف کرد! +اره تصادف کرد میگه ماشینی که یازده میلیون خریده بود رو چهار میلیون فروخت و این ماه تمام پولش رفت برای ماشین -چطوری تصادف کرد به چی زد مقصر کی بود ؟ +میگه طرف زد در رفت هر چی دنبالش رفتیم نتونستیم پیداش کنیم بعد بیمارستان مدتی بستری بود و گفت رضایت دادیم و اومدیم بیرون اگه طرف در رفت پس به چی رضایت دادی؟ -اها هیچی گرفتم پس +چی؟ -متوجه شدم +؟چیه داستان؟! -نشه مشه بود حال و هوای خوبی نداشت زد به یه گوشه کناری گفت تصادف کردم +دکتر بابا روز به روز داره بدتر میشه چکارش کنیم ؟دکتر بعضی چیزا هست که چون طرف درکش براش سخته من نمیتونم بگم فقط میتونم بگم روز به روز داره بدتر میشه  |تلفن دکتر زنگ میزنه و یکی از مریضای قدیمی که احتمالا میشناسمش پاچه خاری میکنه برای گرفتن قرص| -خوب این شربتا چیه؟ +دکتر اینا رو چند میخرین؟ -سه تا فقط؟ +خب اره چنده قیمتش؟ -چی شده چیکار میکنه بابا خیلی پول دادم بهش این ماه یه نه میلیون ریختم به حسابش یه یکو نیم میلیون ریختم به حسابش یه هشت میلون این ماه خوب بهش پول دادم + ینی نوزده میلیون غیر از هشت میلیونه بانک پارسیان ؟ -نه دیگه پارسیانم حساب کردم +اون که حساب نمیشه پس میشه یازده میلیون |تلفن دکتر زنگ میخوره| دکتر اینو چیکارش کنیم ؟ (سه تا شربت) -انو من دونه ای هفتاد بگیرم + میشه 210 هزار تومن میشه پانصد بریزین تو حساب من بعد ما هر چی جمع کردیم تو مطب همون شب میارم میدم بهت یا جمع میکنم بهت میدم -اقای فلانی بفرما تو بفرما تو اونجا نباش بیا تو |دوباره تلفن دکتر زنگ میخوره و من با دوستش که میشناختم کلی خوشو بش کردیم تا تلفن دکتر تموم شد +دکتر اینو ردیف میکنی من برم ؟ -من متوجه نشدم اینو چیکار کنم؟ +دکتر این که میشه 210 تومن شما پانصد بریض تو کارتم من هر چی از مطب جمع کردم میارم برات -تو تضمین میکنی؟ +اره اره -ینی تو به من پول میدی؟ +اره ردیفه -باشه شماره کارت بنویس +دستت درد نکنه -بگو من بنویسم...

خیلی سخته من که هزار تومن هم ماله کسیو نخوردم برم برای پدرم که سال ها دنبال عیش و نوش و عشق و حال بود جلوی دیگرون گردن کج کنم و پول قرض بگیرم .سخته درکشم برای دیگرون سخته

خلاصه بالاخره دکترو راضی کردم تا پانصد هزار تومن بریزه تو حسابم البته 290 هزار تومن بیشتر داد بهم که باید پسش بدم . خداحافظی کردم و رفتم ...

مطبم که حسین میگفت چرا ازش قرص نگرفتی؟ گفتم بابا نمیده ضایست من قرصم ازش بگیرم ؟ گفت پس چیکار کنیم فردا مطب نیایم دیگه دارو نداریم گفتم بابا رو نده به مریضا چرا اینجوری میکنی؟ نیازی نیست همیشه قرص بدی بهشون شربتم باید بدی ...

خلاصه قرار شد که فرداش برم مطب دکتر ازش قرصا رو بگیرم . اما نمیرم پیشش و قرصی که برای روز مبادا خودم جا داده بودم رو مجبورم فردا بیارم و به حسین به دروغ بگم که از دکتر گرفتم...

مطب بسته شد و رفتم باشگاه..

امروز کتاب تاریخ انبیاء از خلقت ادم(ع) تا رحلت خاتم(ص) رو بعد از کتاب های زیر تموم کردم

تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا...
ما را در سایت تو منو تنها نذار ای خدا ، خدااااااااااااا دنبال می کنید

برچسب : شخصیت, نویسنده : music360 بازدید : 164 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 5:41